رفتم که دگر نگه به رویت نکنم گر قبله شوی سجده به رویت نکنم گر دسته گلی شوی وآیی به برم بردارم و بگذارم و بویت نکنم عاشقی چیزی برای هدیه نیست طرح دریاو غروب و گریه نیست عاشقی یک کلبه ویرانه نیست صحبت از شمع وگل وپروانه نیست عاشقی تنهای تنها یک تب است بی تو مردن در سکوت یک شب است قصد من نیت آزار نبود جنس من در خور بازار نبود جنسم از خاک و دلم خاکی تر روح من از تو ز من شاکی تر جنسم از رنگ طلا بود ونه از جنس طلا دل گرفتار بلا بود وسزاوار بلا زرد است که لبریز حقایق شده است تلخ است که با مرگ موافق شده است عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی پائیز بهاریست که عاشق شده است
نظرات شما عزیزان:
|
About
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریا نداری. من خدایی چون تورا دارم وتو چون خود نداری.
Archivesشهريور 1390AuthorsLinks
انجمن ضد زنان شلوغ
تبادل
لینک هوشمند
کیت اگزوز ریموت دار برقی |